نقش جدید مدیریت در سازمانهای پساصنعتی امروز
در بسیاری از سازمانها، کارکنان درباره کارشان بیش از مدیرانشان میدانند. این واقعیت، باید سازمانهایی را که هنوز به سبک قدیمی مدیریت از بالا به پایین چسبیدهاند، وادار به تشخیص این موضوع مهم کند که امروزه بسیاری از کارکنان قادر به مدیریت خویشتن هستند. این مقاله به توصیف علت و چگونگی حرکت بهسوی سبک جدید مدیریتی در جهان امروز خواهد پرداخت.
در تعریف مدیریت، معمولاً اولین فکر این است که مدیر نقشی را اشغال میکند و اختیار گروهی از افراد در دست اوست. درحالیکه در مورد کارکنان دانشی[1] که قادر به مدیریت خود هستند، مدیریت فرایندی است که هر کسی میتواند درگیر آن باشد. بهاینترتیب، هنگامیکه مدیریت را یک نقش تعریف میکنیم، آن را به چیزی محدود میکنیم که تنها به مدیران مربوط میشود. چنین تعریفی نه تنها محدودکننده است، بلکه در مسیر کنونی تغییر تعاریف کار و مسئولیت، دیگر کاربردی ندارد.
سازمانهای عصر صنعتی سلسله مراتبی رسمی بودند که نقشهای خاصی را به کارکنان واگذار میکردند. تمرکز بر نقش، تمامی قدرت را در دستان مدیرانی قرار میداد که با برنامهریزی، سازماندهی و کنترل، کارهای کارکنانشان را اداره میکردند. این اساساً همان چیزی است که مدیریت را به کارکردی بالا به پایین و محصور تبدیل میکند.
امروزه ما درباره «مدیریت رئیستان» و داشتن «روابط با شرکای استراتژیک، تأمینکنندگان و مشتریان» صحبت میکنیم. حال اگر شرکا بتوانند روابطشان با یکدیگر را مدیریت کنند، آنگاه مدیریت دیگر نمیتواند فعالیتی یکطرفه و کنترلکننده باشد و اگر شما بتوانید رئیس خود را مدیریت کنید، دیگر مدیریت به استفاده از اختیارات برای کنترل کارکنان زیردست محدود نخواهد شد.
مدیریت بسیار فراتر از «انجام کار توسط کارکنان» است. ما امروز قادر به مدیریت خودمان، زمانمان و بسیاری امور دیگر هستیم، اموری که به فرد دیگری با نقش رسمی مدیریتی نیاز ندارد. به همین دلیل است که در دنیای امروز، کارکرد مدیریت، جدا از نقش مدیر، مشغله همگانی شده است.
حقیقت این است که نقش مدیر تنها کاربری خاصی از مدیریت است و نه تمام داستان مدیریت. نگاه از منظر گستردهتر به این موضوع، باعث میشود تا از برداشتهای منفی معمول همراه مدیریت، مانند کنترل و محدودسازی افراد، اجتناب شود. بعلاوه تا زمانی که پا را فراتر از تعریف عصر صنعتی مدیریت نگذاریم، مشارکت و همکاری کارکنان در امور، بهویژه کارکنان دانشی نوآور، به واقعیت نخواهد پیوست.
در سازمانهای پساصنعتی نوین، تمامی کارکنان باید مدیریت کنند. تیمهای خود مدیریت شونده برای کمک به مدیریت کارهایشان از نظامهای پیچیدهای استفاده میکنند و معیارهای عملکرد دقیق بهراحتی در دسترس است. کارکنان دانشی نیازی ندارند که به آنها بگویید چهکاری باید انجام دهند و اغلب مواقع حتی بهتر از مدیر خود میدانند که چه باید انجام شود. توصیف اینکه در قرن بیست و یکم مدیریت را چگونه باید دید و چگونه باید تعریف کرد، هدف مقاله حاضر است و این توصیف نه از منظر نقش مدیر، بلکه از منظری سرچشمه میگیرد که مدیریت را فرایندی قابل هدایت توسط همگان (نه تنها مدیران) میداند.
جهت دسترسی به متن کامل نقش جدید مدیریت در سازمانهای پساصنعتی امروز بر روی دکمه زیر کلیک نمایید.
دیدگاهتان را بنویسید