مدرسه تعالی رویای آینده، در حقیقت، بازوی آموزشی و پرورشی اندیشکده آصف (اولین اتاق فکر خصوصی ایران) است؛ که فعالیت رسمی خود را از بهار سال 1377 با موافقت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری آغاز کرده است.
اما قصد محوری آصف از تاسیس این نهاد چه بوده است؟ و امتیازها و مزیت رقابتی مدرسه تعالی در برابر نهادهای همتا و همکار کدامند؟ برای پاسخگویی به پرسش نخست، از یک استعارهی آشنا کمک میگیریم: استعارهی «پرواز» و سپس مثالی ملموس در همین رابطه.
در آغاز با یک رهیافت فردی آغاز می کنیم، و سپس نتایج این رهیافت را به خانواده، و کسب وکار نیز تعمیم میدهیم.
فردی را تصور کنید که در بستر مرگ آرمیده، و تنها دقایقی چند از عمر او باقی مانده است. از این فرد انتظار میرود در چنین دقایق حساس و ارزشمندی چه کند؟ یک انسان خردمند، در این دقایق، به زندگی زیستهی خویش مینگرد، و با مرور فراز و فرودها و دستاوردهای آن از خود میپرسد:
«آیا زندگی من به راستی ارزش زیستن داشته است؟!»
اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، او با قلبی مطمئن و دلی آرام، آخرین نفسها را میکشد، و شادمانه با دومین اتفاق بزرگ زندگی خود _ مرگ _ روبرو میشود.
اما کدام زندگی به راستی ارزش زیستن دارد؟ پاسخ روشن است: آنگونه زندگیای که در آن، انسان طعم نیکبختی و نیکفرجامی را بچشد.
نیکبختی، که نیکفرجامی را به طور طبیعی در پی دارد، احساسی است فرخنده که از دستیابی به موفقیتهای بزرگ، تاثیرگذار، و ماندگار حاصل میشود؛ موفقیتهای توأمان مادی و معنوی، هم به سود خویش، هم به سود جامعه و بشریت است.
موفقیتهای معنوی عمدتاً شامل موارد زیر است:
1. انجام مأموریت خویشتن در برابر جامعه و بشریت
2. دستیابی به رضایت خاطر درونی از خویش و زندگانی زیستهی خویش
3. دستیابی به رستگاری، که رضایتمندی خداوند متعال را به دنبال دارد.
- (دو مورد اخیر از آنِ کسانی است که به مقام عظمای «نفس مطمئنه» نایل شدهاند).
شوربختانه باید گفت که تعلیم و تربیت متعارف در خانواده، مدرسه، دانشگاه، و محیط کار، افراد را برای دستیابی به چنین موفقیتهای بزرگی آماده نمیکند.
بنابراین، پرسش بزرگ و اساسی این است که آیا میتوان افراد را برای خلق چنین موفیقتهایی از نو آفرید، و اگر آری چگونه؟ برای پاسخ به این پرسش، از یک مثال ملموس کمک میگیریم.
مثال: خودرو بوگاتی در برابر هواپیمای بوئینگ 747
چرا خودرو بوگاتی پرواز نمیکند؟!
یک خودرو قدرتمند آخرین مدل، همچون بوگاتی، و یک هواپیمای غولپیکر همچون بوئینگ 747 با ظرفیت بیش از 500 مسافر را در نظر بگیرید. حال فرض کنید در یک پیست اتومبیلرانی بی پایان، پشت فرمان بوگاتی نشستهاید. با تمام توان آن را برانید. عقربهی کیلومترشمار به سرعت بالا میرود، صد، دویست، سیصد کیلومتر و بیشتر. اما خودرو شما پرواز نمیکند! چرا؟ پاسخ روشن است: چون خودرو بوگاتی _ به رغم مزایای منحصربه فردی که از آن یک اثر فاخر هنری ساخته، برای پرواز طراحی نشده است!
اکنون خود را خلبان هواپیمای بوئینگ 747 تصور کنید. کافی است استارت بزنید، و چیزی مثلا در حدود دو یا سه کیلومتر روی باند با سرعت تیکآف برانید، تا هواپیما به راحتی اوج بگیرد، و تا ارتفاع سی هزار پایی و بالاتر اوج بگیرد، بدون آنکه هیچ فشار غیرمتعارفی را تحمل کند. چرا چنین میشود؟ چون هواپیما برای پرواز طراحی شده است. این هواپیمای غولپیکر به همان راحتی پرواز میکند که عقابها پرواز میکنند و گلها شکفته میشوند.
آدمها شباهت زیادی به این دو وسیلهی حمل و نقل دارند. اکثریت آنها برای پرواز (بخوانید موفقیت) طراحی نشدهاند _ هر چند برخی از آنها به پارهای از ویژگیهای ممتاز و متمایز آراستهاند. اینها، به رغم عرقریزی های بسیار، هرگز موفقیتهای چشمگیرِ قابل ستایشی کسب نمیکنند. در حالی که معدودی از افراد، به هواپیمای 747 میمانند _ آنها برای موفقیتهای بزرگ و ستودنی طراحی شدهاند. و این موفقیتها را به طور کاملاً طبیعی (یعنی بدون تحمل فشارهای عذابآور) کسب میکنند.
اکنون مسأله این است: اگر بتوانیم خودرو بوگاتی را چنان «بازطراحی» کنیم که قادر به پرواز باشد، پس میتوان افراد معمولی را نیز چنین باز طراحی یا بازآفرینی نمود که پروازهای شگفتآور به سوی اوج موفقیت را تجربه کنند، برای اینکه بدانیم چگونه میتوان افراد معمولی را برای چنین پروازهایی باز طراحی کرد، باید به مثالمان باز گردیم.
چرا هواپیمای غولآسایی چون بوئینگ 747 پرواز میکند، اما خودرو بوگاتی _ با همهی داشتههای چشمگیر خود _ زمینگیر است و قدرت پرواز ندارد؟! تفاوت این دو در چیست؟
با یک بررسی اجمالی میتوان دریافت که هواپیمای مورد مثال ما 4 تفاوت اساسی با خودرو بوگاتی دارد:
1. داشتن موتورهای قدرتمند جت؛ که میتوانند بر مانع سترگی چون نیروی جاذبه غلبه کنند.
2. برخورداری از بال (دو شاهبال، و دو بال کوچک در دنبالهی هواپیما)
3. طرح بدنه: بدنهی هواپیما آیرودینامیک است، و کمترین مقاومت را در برابر هوا نشان میدهد. شمایل هواپیما همچون شمایل عقاب است.
4. سوخت ویژه: بنزین هواپیما که بسیار مقویتر از بنزین معمولی است
اینها در واقع چهار مزیت برتریآورند که به هر هواپیمایی امکان پرواز میدهند. اگر شما بتوانید بوگاتی یا هر خودرو دیگری را چنان «بازطراحی» کنید که از این چهار مزیت برخوردار شود، آن نیز قادر به پرواز خواهد شد.
به جرات میتوان گفت که افراد موفق، باعظمت، و متعالی همین برتریها را بر افراد معمولی دارند. اگر ما بتوانیم افراد معمولی را به گونهای بازطراحی یا بازآفرینی کنیم که از این مزیت، برخوردار گردند، آنان نیز به انسانهایی موفق، بزرگ، متعالی، و شایستهی پرواز تبدیل خواهند شد. بیایید این مزیتها را برای انسانها بومی کنیم.
مزیت نخست، موتور قدرتمند است. موتور اصلی انسان «ذهن» اوست. این ذهن انسان است که او را زمینگیر و یا پروازی میکند. و این ذهن اوست که از وی یک انسان معمولی با دستاوردهای معمولی میسازد، یا یک انسان با عظمت. خلاصه، این ذهن انسان است که به او قدرت پرواز میدهد: قدرت غلبه بر انواع موانعی که راههای موفقیت را بر او میبندند. وقتی اوج میگیریم، از هر مانعی، حتی اگر به بزرگی قلهی اورست باشد، به راحتی از فراز آن عبور میکنیم!
مزیت دوم، بال است. شاهبالهای انسان موفق و متعالی، «توانمندیها»ی او هستند. همهی افراد موفق و متعالی به دو دسته توانمندی (یا مهارت) آراستهاند: (1) مهارتهای عام (همگانی)، و (2) مهارتهای خاص (تخصصی). مهارتهای عام، مهارتهایی را شامل میشود که همهی افراد بزرگ، مشترکاً، از آنها برخوردارند. اینها 15 مهارت اساسی، همچون مهارتهای خودشناسی و خودآفرینی، مهارت «ذهنآگاهی»، مهارت خواستهشناسی، مهارت یادگیری خلاق و سریع، مهارت تصمیمگیری هوشمندانه، مهارتهای ارتباطی و شبکهسازی و مانند آنها هستند، که در دورههای ما به افراد آموخته میشوند. اینها را اصطلاحاً «مهارتهای طلایی در کار و زندگی» مینامیم.
مهارتهای خاص، اما مهارتهایی هستند که هر انسان موفقی بنابر شغل یا حرفه خود به آنها نیاز دارد. قلب اینگونه مهارتها را یک تا سه مهارت طلایی به نام «شایستگیهای محوری» فرد تشکیل میدهند.
دوبال کوچک هواپیما، در انسان عبارتند از: عزت نفس و اعتماد به نفس بالا، که بدون آنها دستیابی به موفقیتهای بزرگ بیمعنی مینماید.
مزیت سوم، شکل بدنه است. شکل بدنه در انسان، شکل «بدن» او نیست! شکل و شمایل شخصیت اوست، که به او اجازه میدهند تا کمترین مقاومت را در برابر موانع و چالشها نشان دهد. انسان متعالی قادر به پرواز، دستکم 14 ویژگی شخصیتی برجسته دارد، که در انسانهای معمولی یافت نمیشوند. ویژگیهایی چون «خودشناسی»، «رویاپرداز بودن»، «خودآفریده بودن»، «خواستهشناسی»، «یادگیریخلاق»، «سلامت روان»، «اقدامگرایی»، «معنوی بودن»، و … را شامل میشود.
مزیت چهارم، سوخت مقوی است. سوخت، انرژی لازم برای حرکت و صعود انسان به سوی اوج را تأمین میکند. اما سوختِ انرژیبخشِ انسان چیست و از کجا میآید؟ سوخت انسان “انگیزهها”ی اوست. انگیزههای آدمی از خواستهها (یا هدفها)ی جدی او، بویژه چشماندازش میآیند.
تجربهی مدرسه تعالی نشان داده که همهی این برتریها را میتوان ظرف حداکثر یک تا دو سال در افراد معمولی تعبیه، و آنها را به اصطلاح برای پرواز باز طراحی نمود.
پرسش بزرگ و اساسی این است که آیا میتوان افراد را برای خلق چنین موفیقتهایی از نو آفرید، و اگر آری چگونه؟ برای پاسخ به این پرسش، از یک مثال ملموس کمک میگیریم.
همانطور که امکان بازطراحی (= بازآفرینی) افراد معمولی برای موفیقتهای بزرگ وجود دارد، خانوادهها، و شرکتهای معمولی را نیز میتوان با روشهای مشابه برای موفقیت طراحی کرد.
واقعیت این است که تا پیش از ایجاد مدرسه تعالی در سال 1370 چنین امکانی، به طور علمی، حرفهای، و «کامل» ، برای افراد، خانوادهها، و شرکتها در کشور ما وجود نداشته است.
مدرسه تعالی ، پس از یک دهه تحقیق نظاممند و عمیق در زمینهی تعالی فرد، خانواده، و سازمان _ آن هم بر پایهی آموزههای مکتبی، به منظور پُر کردن این خلاء اجتماعی برپا شده است: کمک به بازطراحی افراد، خانوادهها، و شرکتهای کوچک و متوسط برای دستیابی به موفقیت و تعالی همهجانبه.
امروز مدرسه تعالی، با حمایت نهادهای معتبر، در حال گسترش فعالیتهای خود به مراکز استانهای کشور است، تا خدمات آن در دسترس عموم ملت بزرگ ما، بویژه نسل جوان و آیندهساز کشور، قرار گیرد.