آموزش استعلایی یا تعالیبخش، یکی از دستاوردهای گرانسنگ و تحولآفرین اندیشکده آصف (اولین اتاق فکر خصوصی ایران) در ساحت آموزش و یادگیری است، که چنانچه مقبول اهل فن افتد، میتواند کیفیت و اثربخشی نظام آموزشی و پرورشی کشور _ از خانواده تا مدرسه، دانشگاه، و حتی محیط کار _ را از پایه تغییر دهد.
پیش از ورود به بحث، لازم میدانم اشارهای به پیشینهی این موضوع در اندیشکده آصف، در سالهای اخیر، داشته باشیم.
با مطرح شدن اندیشهی «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» از سوی برترین مقام رسمی کشور (مقام معظم رهبری)، اندیشکده آصف به عنوان یک مرکز اندیشگی پیشرو، بر آن شد تا در حد مقدورات خود به این بحث ورود کند. خوشبختانه، صاحب این قلم، پیشتر در کتاب «الفبای آیندهپژوهی» (فصل یک)، آنجا که تاریخچهی تکوین دانش آیندهپژوهی بررسی میشود، به الگوی پیشرفت تمدن غرب در عصر روشنگری پرداخته بود. و همین باعث شد تا آصف نسبت به موضوع الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، بیگانه نباشد.
ما در کتاب یاد شده خاطرنشان کردهایم که تمدن نوین غرب، محصول اندیشهای بود با نام «اندیشهی پیشرفت علمی» که فرانسیس بیکن، فیلسوف _ آیندهاندیش انگلیسی، آن را در کتابش «آتلانتیس نو» صورتبندی کرده بود؛ یک قرن پیش از پدیداری عصر روشنگری.
آتلانتیس نو در واقع یک اتوپیا (آرمانشهر) «علمی» است که تار و پود آن با علم (و فناوری) سرشته شده است.
(توضیح اینکه سنّت اتوپیانگاری پیشینهای طولانی در فرهنگ و تمدن غرب دارد که با نگارش کتاب «جمهوری» اثر افلاطون آغاز میشود. نکتهی مهم، تداوم این سنّت ادبی در غرب، از دنیای باستان تاکنون بوده. کاری که در فرهنگ اسلامی ایرانی ما _ به رغم پارهای کارهای قابل توجه اندیشمندان مسلمان در دوران شکوفایی تمدن اسلامی _ ریشه نگرفت. و این یک خسران اندیشگی _ فرهنگی عظیم و جبرانناپذیر برای تمدن اسلامی تاکنون بوده است.
بیکن در آتلانتیس نو، جامعهای را تصور کرده بود که بر محور یک مرکز تحقیقاتی عظیم، در جزیرهای دورافتاده برپا شده است. بیکن پیشنهاد کرد که «علم»، که تا آن زمان مرتبت قدسی و آسمانی داشت و صرفاً به کار ارضای نیازهای معرفتی بشر میآمد، «زمینی» شود، و به خدمت، پیشرفت، بالندگی و بهروزی بشریت درآید _ از طریق تبدیل شدن به «فناوری». در آن زمان، این یک اندیشهی بغایت متفاوت و انقلابی بود. و ظهور جامعهی «علمبنیان» را در آینده بشارت میداد.
اندیشهی انقلابی بیکن، که اندکی بعد توسط یکی از اخلاف فرانسوی او، با عنوان «دکترین پیشرفت علمی» صورتبندی شد، بر ۲ پایه استوار بود:
- علم باید از جایگاه آسمانی خود فرود آمده، زمینی شده، و در خدمت بهروزی بشریت قرار گیرد.
امپراتوری بشر، در پرتو علم، باید تا جایی گسترش یابد که هیچ غیرممکنی معنا نداشته باشد.
بعداً اصل سومی، که مبنای اندیشگی چندان استواری هم نداشت، به این دکترین افزوده شد: بشر پیشرفت کرده، پیشرفت میکند، و پیشرفت خواهد کرد!
این دکترینِ سهاصلیِ به ظاهر ساده، اما تحولآفرین، در عصر روشنگری _ یعنی در سدههای هجده و نوزده مسیحی، به خِرد متعارف انسان غربی تبدیل شده. و اکنون، چنانکه یکی از مورخان شهیر آن دیار میگوید، به «مذهب» انسان معاصر غربی تبدیل شده است: “مذهب پیشرفت بر پایهی علم و فناوری“. همین امر سبب شده تا این باور به درستی شکل بگیرد که فناوری، مذهب ویژهی خود را آفریده است! مذهبی با انبوه عظیمی از پیروان در جهان معاصر.
ممکن است پرسیده شود که بحث از دکترین پیشرفت علمی چه نسبتی با الگوی اسلامی ایرانی دارد؟ در ادامه به این پرسش پاسخ میدهیم.
همان طور که در فصل نخست کتاب الفبای آیندهپژوهی نوشتهایم، تمدن نوین غرب، حاصل یک الگوی پیشرفت به خوبی صورتبندی شده بوده است. یک الگوی پیشرفت ۲ مولفه بنیادی دارد:
تصویرهای روشن از جامعهی آینده؛ مشتمل بر تصویرهای اکتشافی و هنجاری. آتلانتیس نو یک تصور هنجاری (ارزشی) از جامعهی مطلوب غربیان بود. با این وجود در کنار آن چندین کتاب تصویرپردازانه (Visionary) و اکتشافی نیز از آیندهی محتمل دنیا، به قلم پیشگامان آیندهپژوهی در غرب به بازار آمد. به این واسطه، غربیانِ عصر روشنگری به روشنی میدانستند که چه جامعهای میخواهند، و تغییرات جاری چگونه میتواند سیمای جهان را تغییر داده، و چه فرصتهای تازهای بیافریند.
یک دکترین پیشرفته؛ که همان دکترین پیشرفت علمی بود. واضح است که دکترین استراتژی یا طرح و برنامه نیست.
دکترین یک اندیشهی به خوبی صورتبندی شده است که «مسیر کلی» دستیابی به جامعهی مطلوب آینده را ترسیم میکند. دکترین، در واقع، آن اندیشهی راهگشا و استواری است که باید سنگ بنای هر استراتژی راهگشا و اثربخش باشد.
الگوی پیشرفت اجتماعی و تمدنی، فی ذاته مفهوم پیچیدهای نیست. اما متاسفانه در کشور ما چنان پیچیده شد که نه کسی توانست آن را بفهمد، و نه دستاورد دندانگیری از رهگذر میلیاردها تومان هزینه در این زمینه به دست آمد.
اندیشکده آصف با این تصویر ذهنی بود که پروژهی تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را _ در حد مقدورات مالی خود _ آغاز کرد. تیم پروژه، که اسامی آنان در پایان خواهد آمد، یک تیم بین رشتهای از پژوهشگران ژرفاندیش، خلاق و جسور بود، و عزم جدی داشت تا الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی را نخست در سطح تمدنی و سپس در سطح ملی توسعه دهد. (دقت کنید که الگوی پیشرفت غرب، یک الگوی پیشرفت تمدنی بود، و اختصاصی به این یا آن جامعهی غربی نداشت). به همین خاطر تیم پژوهش آصف به این نتیجه رسید که پیش از ابداع الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، که صبغهی ملی دارد، باید روی الگوی تمدنی پیشرفت از منظر اسلامی کار کند. نتیجهی این رویکرد، ابداع الگوی اسلامی پیشرفت بود.
تیم در آغاز میباید تصویری آرمانشهری از جامعهی اسلامی در دنیای پیشِ رو به دست میداد. در این راستا، نخست مطالعهی تطبیقی آرمانشهرهای مختلف، از دنیای باستان تاکنون، در دستور کار قرار گرفت. و در نهایت، با توجه به دریافتهای تیم از منابع اسلامی، آرمانشهر متفاوتی با نام «شهر تعالی» در افق فکری تیم پدید آمد. شهر تعالی به اختصار، جامعهای است آرمانی که بر مبنا و محور تعالی همگانی آفریده میشود؛ تعالی فرد، تعالی خانواده، تعالی سازمان، و سرانجام تعالی جامعه. تعالی به زبان ساده، چیزی نیست جز پیشروی مداوم در مسیر کمال و سرآمدی (= برتری)، که فرمود: “… و انتمالاعلون، ان کنتم مومنین”[۱]. شما برترین هستید اگر مومن باشید.
شهر تعالی بیانگر جامعهای است بالنده، مترقی، پیشرو، متکامل، و الگو بر پایهی آموزههای وحیانی. شهر تعالی را میتوان نسخهای
مقدور از آرمانشهر مهدوی (عج) در غیاب انسان کامل و حجت الهی در نظر گرفت.
این گام نخست در فرآیند طراحی و توسعهی الگوی اسلامی پیشرفت بود (مفهوم پیشرفت در اندیشهی اسلامی، مترادف با مفهوم «تعالی» است). شگفتا که در جامعهی بشری نیز گرایشی فزاینده و گسترده به تعالی در همهی زمینهها مشهود است.
اکنون باید گام دوم برداشته میشد: توسعهی دکترین اسلامی پیشرفت (بخوانید دکترین تمدنی تعالی). در این گام، تیم با یک پرسش اساسی مواجه بود: برترین و موثرترین عامل تعالیبخش جامعه از منظر اسلامی چیست؟ پاسخ این پرسش، زودتر از آنچه در آغاز تصور میشد به دست آمد: «آموزش» در معنای فراگیر کلمه، یعنی تعلیم و تربیت بر پایهی آموزههای وحیانی. ما این نوع آموزش را آموزش استعلایی یا «آموزش تعالیبخش» نامیدیم. شهر تعالی تنها از مسیر آموزش تعالی بخش ممکن میشود. اما اینکه آموزش تعالیبخش چیست، و چه تفاوتهایی با آموزش رایج در جامعه ما دارد، و بر چه پایه و اصولی استوار است، و از چه تکنیکهایی بهره میگیرد، پرسشهایی است که در بخشهای بعدی این نوشته به آنها پاسخ داده خواهد شد…
[۱]. سوره آل عمران، آیه ۱۳۹